loading...
فیس تو فان | پرتال تفریحی و سرگرمی
MR-mahdi بازدید : 35 1393/03/06 نظرات (0)

***

میگویند در ایام قدیم دختری تندخو و بد اخلاق وجود داشته که هیج کس حاضر به ازدواج با او نبوده است. پس از چندی پسری از اهالی شهامت به خرج می دهد و تصمیم می گیرد که با وی ازدواج کند. بر خلاف نظر همه ، او میگوید که میتواند دخترک را رام کند. خلاصه پس از مراسم عروسی ، عروس و داماد وارد حجله میشوند و....  چند دقیقه از زفاف که میگذرد پسرک احساس تشنگی میکند . گربه ای در اتاق وجود داشته از او میخواهد که آب بیاورد. چند بار تکرار میکند که ای گربه برو و برای من آب بیاور. گربه بیچاره که از همه جا بی خبر بوده از جایش تکان نمی خورد تا اینکه مرد جوان چاقویش را از غلاف بیرون می کشد و سر از تن گربه جدا میکند. سپس رو یه دختر میکند و میگوید برو آب بیار....

 

 

 

 

 

 

 


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به طراحی و مطالب فیس تو فان چند نمره میدهید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 187
  • کل نظرات : 47
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 24
  • بازدید امروز : 85
  • باردید دیروز : 31
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 323
  • بازدید ماه : 1,665
  • بازدید سال : 8,023
  • بازدید کلی : 64,943
  • کدهای اختصاصی